معراج

یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم ... یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج. . .

معراج

یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم ... یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج. . .

مشخصات بلاگ

یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج. . .

در راه طور سینا . . .

جمعه, ۴ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۵۱ ب.ظ

حضرت موسی(علیه السلام) در راه طور سینا بود.

در بین راه کسی شروع کرد پیش او التماس کردن و گفت من گناه بدی کرده ام؛

از خدا بخواه که از من بگذرد.

سپس گناهی که مرتکب شده بود را به حضرت موسی گفت.

حضرت موسی به خداوند گفت این بنده از تو پوزش میطلبد؛

او را مشمول رحمت و مغفرتت قرار بده!

خطاب رسید که من او را بخشیدم؛ ولی به او بگو که من از تو یک گلایه دارم!

چرا این مطلب را به تو گفت که تو مطلع شوی و هر وقت تو را ببیند، از تو خجالت بکشد؟!

من نمیخواهم بنده من از کسی خجالت بکشد..


  • معراج

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی